گویی که ترانهای میخوانی
در عمق سرد و تاریک اتاق همیشه خواب
چون آخرین پری آبهای دور
شیونت را پایان نیست
آری! دستهایم
گرمای دلداری ندارند
و صدایم تاریک است
اما این اشکها...
آیا برای جاری شدنت
بسنده نیست؟
برای دل گرفته ات رودخانه ای خواهم شداما جرات جاری شدن از تو.
برای دل گرفته ات رودخانه ای خواهم شد
اما جرات جاری شدن از تو.