سرد
نه مانند حجم سُرِ یخین قندیلی
بلکه چون چشمان وغزدهاش، آرام .
کبود
نه مانند بیکرانههای هوس
نه مانند غلغل سرود ماهیها، گنگ؛
بلکه چون خونی
که دزدانه و پاورچین
در تکهتکهی رگهایش
گام نهد.
مدفون
نه مانند آفتابهای طلایی تاریخ
و نه مانند مرد شنی، دزد خوابهای کودکیاش، بیخواب؛
بلکه چون تنی بیسر
که هرآن
برنخواهد خاست
منتظر
نه مانند تارتنک ثانیهها
در پسِ پستوی دقیقهای.
نه مانند چنگ پیرزن پاییز
در پناه شتابهای سرد دی ماهی؛
بلکه مثل من
یک انتهای بی زمان،
یک بیابان بینفس.
مثل من
مثل تو
مثل ضرباهنگ تلخ یک ناقوس
منتظر در پسِ مرگ یکدیگر.
من این شعرها رو می خونم و به این فکر می کنم که تو کی این قدر قلمت قوی شده و این قدر خوب شعر میگی...
بذار حظ ببرم!لذت ناب...وقتی شعرهاتو می خونم فقط لذت می برم!اون قدر سواد ادبی ندارم که بخوام نقدشون کنم!دلم می خواد فقط لذت ببرم!
خیلی وقته که به این رسیدم که در مواجهه با یک اثر هنری دنبال لذت بردن باشم و نه پیدا کردن اصول و .....موقع کتاب خوندن و فیلم دیدن هم دارم همین کار رو می کنم!خیلی می چسبه بهت این جوری!
خیلی ازت ممنونم اما مطمئن نیستم که قلمم قوی شده باشه چون خیلی وقته که شعر نگفتم حداقل از اون موقعی که رفتی تهران
خیلی دلم میخواد که لذت ببرم اما نمی دونم چرا ذهنم همش در پی تحلیل و ترکیب و تجزیه ست
وقتی تو می گی خوبه خیلی امیدوارکننده ست چون تو کسی هستی که هر چیزی رو به سادگی نمی پذیری
غزل مریمی وار نیکو بود
غزل های من مریمی وار نیست
مرسی
چقدر خوشحالم کردی
این عالی بود مریم .. بی اغراق میگم .. عالی بود
ممنونم عزیز دلم
مدفون ...
مدفون از همه اش زیباتر بود ...
خیلی قشنگ بودن.
بخصوص شعر اول، حسش کردم و دوسش داشتم...