یک روزی تو پسر چاقالوی همسایه بودی و من دختر لاغر مردنی خونه
حالا من دختر چاقالو هستم و تو پسر لاغر مردنی!
یک روزی تو برای دیدن من پشت آجرهای خونه بغلی کمین می کردی و من عشق می کردم که سرکار بزارمت!
حالا تو هی با دختر خوشگله می آی و می ری و به من که تا کمر از تراس خونه آویزونم محل نمیذاری!
کجای این عشق بوده؟
کجای این عشق بوده؟
تا بوده همین بوده
خداحافظی یک نفر و مرگ یک نفر دیگر و مرگ آن نفر.هروقت تونستی این را درک کنی اون وقت می تونی عشق را درک کنی. در زندگی نه من و نه تو عشقی نبوده و نخواهد بود.
تو از کجا می دونی اولاْ
دوما تو مثل ایرنی همیشه مرگ و غصه و... آخه چرا؟
نمی دونم باید عاشق باشم یا نه.یک نفر حرف جالبی زد:در انتظار یک نفر ماندن لذتی بیشتر از رسیدن به او دارد.نمی دانم آیا باید به غیر از خودم هم کسی وارد زندگی خصوصی ام بشه یا نه.به نظر من عشق دیگر وجود ندارد.حداقل توی ایران.هرچی رابطه می بینی یا برای پوله یا برای فرار از مشکلاته یا نیازهای جنسی هست.عشق.فکر نکنم در عشق به راحتی سکس معنی پیدا کنه.نه این که نباشه ولی خوب فکر کنم اول عشق بعد برای سکس ازدواجه.کلا عشق مفهوم پیچیده ای است.
اگر طرف از حیث جنسی راحت شده باشه و دیگه دغدغه فکرش سکس نباشه اون وقت برای عاشق شدن راه های بهتری پیدا می کنه. هوس رو از عشق تشخیص می ده و به راحتی دل می بازه
حتما مادام بواری رو بخون برات خوبه
بستگی داره که این حیث جنسی به وسیله ی چه کسی راحت شده باشه.گاهی وقت ها هست که فردی هم احساس عشق نسبت به یک نفر داره و هم احساس سکس که البته طبیعی است اما وقتی از سکس راحت میشه عشقش فروکش میکنه یا برعکس هستند کسانی که کسی را دوست دارن اما نه برای سکس بلکه برای عشق.بستگی داره که در تعریف ما از عشق سکس چند درصد جایگاه داشته باشه.چون معمولا عشق بی سکس نمیشه.البته من کاری به مولانا و عشق های خدایی ندارم منظورم عشق مرد و زن هست.
س*ک*س نیاز جسمی و روانیه و خیلی ربطی به عشق نداره. شاید هیچ وقت عشق واقعی پیدا نشد اما نیاز جن*سی سرجای خودش هست. اگر ارضا نشه در تمام ابعاد زندگی تأثیرگذاره