من
تمام گاوهای زمینم!
مصیبت بزرگم
ترکیدن پستان هایم است از شدت شیر
و نهایت آرزویم
آن یونجه های تازه روییده در پاشویه ی رود!
من تمام گاوهای زمینم!
کیفور این حماقت وغ زده،
رها در نشخوار ثانیه ها،
مست آرامش چشمان دریده ام!
من تمام گاوهای زمینم!
بی تفاوت وجود آدم ها
فرو رفته در بهتی منجمد
در انتظار آن نوازش زمخت گله دار!
هرچه ببافی می پوشم
در این سگلرز خشک پاییزی
زیر هر پتویی که بخواهی
می خوابم
مثل عنکبوتی چسبیده به سه کنج دوده زده یک دیوار
آماده یک خواب
در کار مردنم!
این را میدانم که دیگر نمیتوانم به آن کلاس مسخره برگردم! یاد گرفتن موسیقی در من نیست. نه حالش هست و نه ذوقش. حتی حسرت این همه پولی هم که خرج کردم نمیتواند مرا وادار کند که به سمت ساز بروم. نه سنتور و نه هیچ ساز دیگری! از اول هم چندان علاقهای نداشتم. می خواستم ساعتهای بیکاری شهرستان را پر کنم. اما حالا شده است یک معضلی! دیگر نمیروم و دوباره من میمانم و این همه ساعت خالی!
دلم هیجان میخواهد. اگر بشود که بروم والیبالی بسکتبالی چیزی خیلی عالی است!